English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4269 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
associative law U قانون شرکت پذیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
associativity U شرکت پذیری
associative rule U شرکت پذیری [ریاضی]
associative property U شرکت پذیری [ریاضی]
associative law U شرکت پذیری [ریاضی]
divisibility rule U قانون بخش پذیری [ریاضی]
distributive rule U قانون پخش پذیری [ریاضی]
law of additivity of reaction heat U قانون جمع پذیری گرمای واکنش
cold working U شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
canon U قانون کلی قانون شرع
say's law U قانون سی . براساس این قانون
canons U قانون کلی قانون شرع
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
water absorption U آب پذیری
bass response U بم پذیری
deliquescence U نم پذیری
pliability U خم پذیری
compatibility U سازش پذیری
dilatability U انبساط پذیری
affectability U انفعال پذیری
deviation factor U تراکم پذیری
dependability U توکل پذیری
plasticity U انعطاف پذیری
plasticity U شکل پذیری
versatility U تطبیق پذیری
plasticity U قالب پذیری
contractility U انقباض پذیری
additivity U جمع پذیری
addressability U نشانی پذیری
contractivity U انقباض پذیری
discriminability U افتراق پذیری
cleavages U شکافت پذیری
plastisity U اندام پذیری
affectivity U هیجان پذیری
reactivity U واکنش پذیری
applicability U کاربرد پذیری
livability U زیست پذیری
decomposability U انحلال پذیری
applicability U کاربست پذیری
curability U علاج پذیری
pliability U خمش پذیری
pliancy U انحناء پذیری
polarizability U قطبش پذیری
magnetic susceptibility U مغناطیس پذیری
corrigibility U اصلاح پذیری
maintainability U نگهداشت پذیری
magnetization curve U خم مغناطیس پذیری
westernization U غرب پذیری
ponderability U سنجش پذیری
magnetization U مغناطیس پذیری
defeasibility U الغاء پذیری
decidability U تصمیم پذیری
cleavage U شکافت پذیری
paramagnetic susceptibility U پارامغناطیس پذیری
perceptibility U ادراک پذیری
perfectibility U کمال پذیری
perishableness U فنا پذیری
perishableness U فساد پذیری
mutabilty U تغییر پذیری
communicability U ارتباط پذیری
mutability U تغییر پذیری
commutability U تبدیل پذیری
commutability U تخفیف پذیری
movableness U جنبش پذیری
commutativity U جابجایی پذیری
transferability U انتقال پذیری
comention U هنجار پذیری
variability U تغییر پذیری
opposability U مقابله پذیری
chromaticity U رنگ پذیری
capacitance U برق پذیری
pardonableness U امرزش پذیری
c U برق پذیری
passibility U تالم پذیری
observability U مشاهده پذیری
penetrability U نفوذ پذیری
penetrance U نفوذ پذیری
combinability U ترکیب پذیری
permeability U نشت پذیری
permeability U نفوذ پذیری
supercompressibility factor U تراکم پذیری
permeance U نفوذ پذیری
computability U شماره پذیری
availablity U دسترس پذیری
autia U هنجار پذیری
persuasibility U ترغیب پذیری
perviousness U تراوش پذیری
conceivability U امکان پذیری
pi accepting U قدرت پی پذیری
consolute U اختلاط پذیری
mensurability U پیمایش پذیری
b h cure U خم مغناطیس پذیری
gas deviation factor U تراکم پذیری
belongingness U تعلق پذیری
permeability U تراوش پذیری
permeability curve U خم مغناطیس پذیری
modifiability U تغییر پذیری
miscibility U امتزاج پذیری
compressibility U تراکم پذیری
compressibility factor U تراکم پذیری
permeability curve U خم نفوذ پذیری
plasticity U اندام پذیری
negotiability U انتقال پذیری
reflectivity U بازتاب پذیری
reflexibility U انعکاس پذیری
reflexivity U بازتاب پذیری
suspensive U اندروا پذیری
configurations U هیئت پذیری
configuration U هیئت پذیری
generalizability U تعمیم پذیری
reflexivity U انعکاس پذیری
availability U دسترس پذیری
irritability U تحریک پذیری
imprinting U نقش پذیری
fusibility U گداز پذیری
lability U تغییر پذیری
adaptability U وفق پذیری
justifiability U توجیه پذیری
finitude U پایان پذیری
viability U زیست پذیری
flammability U اشتعال پذیری
adaptability U انطباق پذیری
flexibtlity U انعطاف پذیری
adaptability U سازش پذیری
removability U عزل پذیری
reversibility U بازگشت پذیری
infusibility U گداز نا پذیری
selectivity U گزینش پذیری
inflammability U اشتعال پذیری
inexhaustibility U پایان نا پذیری
self acceptance U خویشتن پذیری
indocility U تعلیم نا پذیری
indefeasibility U فسخ نا پذیری
separability U تفکیک پذیری
solubility U انحلال پذیری
serviceability U تعمیر پذیری
incontrovertibility U بحث نا پذیری
impressionability U تاثیر پذیری
passivity U کنش پذیری
hereditability U وراثت پذیری
insatiability U سیری نا پذیری
reversibility U برگشت پذیری
suggestibility U تلقین پذیری
submissiveness U سلطه پذیری
liquidity U ابگون پذیری
intolerableness U تحمل نا پذیری
liquidity U تسویه پذیری
scalability U مقیاس پذیری
flexibility U انعطاف پذیری
ductility U مفتول پذیری
transitivity U انتقال پذیری
accident proneness U سانحه پذیری
absorbency U جذب پذیری
absorbability U دراشام پذیری
submission U سلطه پذیری
educability U اموزش پذیری
ductility U شکل پذیری
improvability U بهبود پذیری
abradability U سایش پذیری
tenability U دفاع پذیری
transitivity U سرایت پذیری
resolutions U تفکیک پذیری
acculturation U فرهنگ پذیری
transmissivity U فرافرست پذیری
acclimatization U بوم پذیری
acclimatization U اقلیم پذیری
acclimation U بوم پذیری
emotionality U تهییج پذیری
susceptibility U مغناطیس پذیری
acclimation U اقلیم پذیری
resolution U تفکیک پذیری
Recent search history Forum search
1ICR
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1They decided to buy the company outright.
1meaning of taking law
1مدیرامورمالی شرکت
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1شرکت ما متحمل ضررو زیان مالی زیادی شده است
1Write one example of a possible hypothesis using an “If...then…” statement.
0شرکت کردن
0قانون از کجا آورده ای
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com